سلام دوستای خوبم من اینجارو تازه درست کردم میدونم وبلاگم خیلی اشکال داره اگه میشه
ازتون خواهش میکنم اگه نظری یا پیشنهادی یا هر مورد سازنده ای که فکر میکنین میتونه وبلاگمو بهتر کنه بهم بگین
منتظر نظرای شما دوستای
مهربونم هستم مرسی
تاریخ : دوشنبه 92/5/28 | 2:53 عصر | نویسنده : negin azadi | نظر
هرگز هیچ لحظه ای عظیم تر از آن لحظه ای که می آید نیست....
لحظه های بزرگ می آیند اما به گذشته نمیروند....
هیچ لحظه ی بزرگی متعلق به گورستان نیست....
لحظه ها به ما میرسند ، ما را در میان میگیرند ، اندکی نزد ما درنگ میکنند ، اگر لیاقت بهره گیری شرافتمندانه از
آن ها را داشته باشیم ، به دادمان میرسند و اگر نداشته باشیم طبق قانون طبیعی لحظه های بزرگ واپسی مینشینند
برای مدت ها بز خوی میکنند تا باز کی .....
لحظه های تنومند پر بارو بر ، نمیگذرند تا نابود شوند...
آن ها در ظلمت تفاخر ما که خود را مالک آن لحظه ها میدانیم مومیایی نمیشوند...
و همچون سکه ای عتیقه در صندوقی کهنه و بد قفل نمیمانند ....
آن ها عقب گرد میکنند...
شتابان و در انتظار انسان های لایق میمانند....
تاریخ : دوشنبه 92/5/28 | 2:44 عصر | نویسنده : negin azadi | نظر
یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید
چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟
دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"*دوست دارم
تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی... پس چطور دوستم داری؟
چطور میتونی بگی عاشقمی؟
من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت کنم
ثابت کنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی
باشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی،
صدات گرم و خواستنیه،
همیشه بهم اهمیت میدی،
دوست داشتنی هستی،
با ملاحظه هستی،
بخاطر لبخندت،
دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد
متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناکی کرد و به حالت کما رفت
پسر نامه ای رو کنارش گذاشت با این مضمون
عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا که نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟
نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم
گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت کردن هات دوست دارم اما حالا که نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم
گفتم واسه لبخندات، برای حرکاتت عاشقتم
اما حالا نه میتونی بخندی نه حرکت کنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم
اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره
عشق دلیل میخواد؟
نه!معلومه که نه!!
پس من هنوز هم عاشقتم....
تاریخ : دوشنبه 92/5/28 | 2:31 عصر | نویسنده : negin azadi | نظر
دیشب رفتم استخر, بعداز شنا اومدم لباسامو بپوشم دیدم رو موبایلم 4 تا میس کاله 6
تا اس ام اس از دوس دخترم:
اس ام اس 1: عزیزم چرا زنگ میزنم جواب نمیدی؟
اس ام اس 2: انگار سرت شلوغه دیگه مارو تحویل نمیگیری جواب اس ام اس هم
نمیدیییییییییییییییییییییییییییییییی.
اس ام اس 3: همین الان زنگ میزنی وگرنه من می دونم وتو حالتو میگیرم !از من
گفتن بود!!!!!!!!!!!…
اس ام اس4: کثافت آشخال معلوم هست کدوم گوری هستی کچل؟
اس ام اس 5: تقصیر منه که آدم حسابت کردم کچل ایکبیری با اون مامان
چاقت.گمشو برو پیش همون دختر عموی … برو با اون اس بازی کننننننننننن
اس ام اس6: راستی اینم میگم که بسوزی منو دوستت امیر دو ماهه رابطه داریم.بای!!
تاریخ : دوشنبه 92/5/28 | 1:16 عصر | نویسنده : negin azadi | نظر
یه روز دروغ به حقیقت گفت میای بریم کنار دریا شنا کنیم؟
حقیقت ساده و زود باور پذیرفت .
آنها کنار دریا رفتند ...
حقیقت تا لباسش را در آورد دروغ آنها رو دزدید و فرار کرد ....
و از آن به بعد .....
حقیقت زشتو عریان است
و دروغ در لباس حقیقت زیبا .....
تاریخ : یکشنبه 92/5/27 | 4:38 عصر | نویسنده : negin azadi | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.